معنی میدانی در برلین
حل جدول
لغت نامه دهخدا
برلین. [ب ِ] (اِخ) برلن. پرجمعیت ترین و بزرگترین شهر آلمان و پایتخت آن کشور قبل از جنگ بین الملل دوم، و آن در ساحل نهر اشپره قرار دارد و دارای بیش از 3445000 تن جمعیت است. پس از جنگ بین الملل دوم این شهر به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم شد. قسمت شرقی آن بسال 1949 م. پایتخت جمهوری دموکراتیک آلمان (آلمان شرقی) شد و آن 1122000 تن جمعیت دارد. قسمت غربی جزو آلمان غربی است و دارای 2228000 تن جمعیت است. (فرهنگ فارسی معین) (دایره المعارف فارسی).
میدانی
میدانی. [م َ / م ِ] (اِخ) ابوالفضل احمدبن محمد... رجوع به ابوالفضل احمدبن محمدبن احمد شود.
میدانی. [م َ / م ِ] (اِ) کسی که در پیشاپیش امیر و یا وزیر حرکت کند و القاب او را اعلام نماید. (ناظم الاطباء). معرف. مرتبه دار.
میدانی. [م َ / م ِ] (ص نسبی) منسوب است به میدان و آن محله ای است به نیشابور. (یادداشت مؤلف). منسوب است به میدان زیاد نیشابور. (از انساب سمعانی). || منسوب است به میدان که محله ای است در اصفهان. (از انساب سمعانی).
تنگ میدانی
تنگ میدانی. [ت َ م َ / م ِ] (حامص مرکب) کم وسعتی میدان. محدودیت:
فلک هم مرکبی تند است کژجولان که چون کشتی
عنان بر پاردم دارد ز روی تنگ میدانی.
خاقانی.
رجوع به ماده ٔ قبل و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
رأس میدانی
رأس میدانی. [رَءْ س ِ] (اِخ) دماغه ای است کوچک در شمال دریای عمان نزدیک شوراک و بین چاه بهار و جاسک.
ته میدانی
ته میدانی. [ت َ هَِ م َ / م ِ] (ص نسبی) مردم بی سروپا و خانه بدوش. (غیاث اللغات). جمعی هستند از لوطیان و بی سروپایان که در ته میدان گاه در یک گوشه افتاده می باشند. (بهار عجم از آنندراج) (از غیاث اللغات):
سینه چاکان سر کوچه و بازار توایم
ته میدانی نعمت خور دیدار توایم.
میرنجات (ازآنندراج).
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به عربی
حر
واژه پیشنهادی
آلمان
فرهنگ معین
منسوب به چاله میدان محله ای در جنوب تهران، (عا.) تربیت نشده، لات، خالی از ادب، لات منشانه. [خوانش: (~. مِ) (ص نسب.)]
معادل ابجد
611